همه ی زندگی من وندا عسلهمه ی زندگی من وندا عسل، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

پرنسس زیبای ماما و بابا

هاپو میگه.....

ستاره ی زندگی من امروز 11 شهریور 91 پرسیدم هاپو میگه؟......... هاپ هاپ سریع بعد من گفتی هاپ .......همچین ذوق کردم که شمام فهمیدی چه شیرین کاری کردی....هی مدام میگفتی..... هاپ .... هاپ .... هاپ چهارشنبه 8 شهریور مادری اینا اومده بودن.......مادری به باباجون گفت حاجی کجایی بچه ام دنبالت میگرده؟ حاجی؟.......شمام گفتی....... آنی دیگه مادری از ذوق و شوق همه رو خبر کرد که نوه ی گلش میگه حاجی......تند و تند هم میگفت حاجی شمام تکرار میکردی آنی و میخندیدی میگم بابا کو؟ رفت؟.....شمام میگی دَف البته دَ رو میکشی میگم خاله کو ؟ میگی نیــــــــــــــس به خاله میگی آده به سحر میگی دَ هَ به سارا میگی ...
11 شهريور 1391

هوراااااااااااا....هورا وندا

دختر برگ گلم...گلبرگم جمعه 3 شهریور 91 ، داشتی با جورچینت بازی میکردی و مینداختی تو میله منم برات دست میزدم و میگفتم هورااااااا........خوب نگام کردی و یه دونه دیگه انداختی..... دست زدی.....دستتو بردی بالا و گفتی هِــــــــــــــــــــــــــــــه انقدر ذوق کردم.....چند بار دیگه هم تکرار کردیم.....وقتی بابا هم اومد بهش گفتم و ذوق زده اش کردم امشبم 9 شهریور 91 ، با مادری اینا و خاله نرگس من رفتیم پارک.....متین پسر خاله نرگس خیلی دوستت داره و همش قربون صدقه ات میرفت....شمام خیلی دوسش داری و باهاش بازی میکنی......متین رفت بازی کنه بهش اشاره میکردی بیاد....بابا صدا زد متین بیا .....متیـن........الهی دورت بگردم شمام صداش زدی و گفتــــی... ...
10 شهريور 1391

مروارید های ششم و هفتم

گل ناز یکی یک دونه ی من ششمین مروارید درخشانت روز شنبه 4 شهریور 91 خودشو بما نشون داد آدرس: دندان پیشین کناری سمت چپ پایین هفتمین مروارید هم پنجشنبه 9 شهریور 91 دیده شد،یه کم لثه ات سفید شده آدرس: دندان پیشین کناری سمت راست بالا مبارکت باشه گل خوشبو و تمیزم فقط از خوراک افتادی مامانی....یعنی بیشتر دوست داری فرنی آرد برنج بخوری...اونم فقط با کمی شکر و آب دوستت دارم دنیای زیبای من ...
10 شهريور 1391

13 ماهگی نفسم

عطر بهشتی من سیزدهمین ماه تولدت مبارک امروز یک سال و یک ماه و یک روزه....... که ما تو روداریم خدارو شکر بخاطر گل زیبا و دوست داشتنی که بهمون داد   امروز یه دونه مژه خوشگل افتاده بود گوشه ی چشم نازت.....برداشتم و بوسیدمش....بیاد روزهای اول تولدت افتادم که فقط دوتا دونه مژه داشتی.......و منم هر روز تعداد مژه هاتو میشمردم ...... و با ذوق به همه میگفتم مژه های عروسکم بلند شده....همه میخندیدن و میگفتن خوب معلومه بلند میشه این طبیعیه و بعد از تولد مژه در میارن.....اما برای من خیلی شیرین بود و هست امروزم رفتیم بازار و دخمل نازم انقدر ذوق اسباب بازی هارو داشت...از یه عروسکم خوشش اومد و منم برات خریدم.....گرفته بودیش تو بغلت و ...
7 شهريور 1391

اندر حکایت قند عسلم این روزهـــــــــا...

شاخه نباتم ، داری خانم میشی و معنی حرفای مارو متوجه میشی الهی قربونت بشم تا میگیم بریم دَ دَ ر دیگه هیچی نمیگی تا آماده بشیم و بریم میگم نه نمیشه دیگه دست به هیچ چیز نمیزنی میگم به به باید بخوری ، حتی دارو رو راحت میخوری گل خوشگلم فکر کنم شکلات دوست نداری....آخه هربار بهت دادم نخوردیش و گذاشتی دهن من و بابا اما تا دلت بخواد لواشک دوست داری و آلبالو خشکه وای نازنینم چهارشنبه یک شهریور برا بار اول نون و پنیر خوردی اونم چهار تا لقمه اندازه لقمه های مامان که واسه شما ساندویچ محسوب میشه ، یکم هم کره مالیدم رو نون وقتی هم میخوام بهش یه چیزی بدم بخوره اونی رو میخواد که خودم میخورم.... بعد از تولدت وقتی خاله سحرو میز...
4 شهريور 1391

وندا میگـــــــــــــــــــــــــه...........وندا

عکس آتلیه وندا رو گرفتیم...........................رفتیم و نصبش کردیم......... حالا..............هی وندا میگه این چیــــــه؟.........مام میگیم عکس وندا............. وندا میگه: نَ نَ (همون نی نی ).................میگیم نه...وندا....... تا شنبه 28 مرداد 91 وندا پرسید این چیــــــــــه؟ و با دست عکساشو نشون داد گفتم وندای نازه منه دوباره گفت نَی نَی گفتم وندا یهو گفت................... دَ دا ؟ وای مردم از ذوق ...انقدر فشارش دادم و بالا و پایین پریدم که نفسم گرفت دوباره گفتم وندا........... دوباره عشقم گفت دَ دا حالا دیگه تا میگم ونداست میگه دَدا عزیز دلم برای اولین بار اسمتو گفتی خیلی...
1 شهريور 1391

پنجمین مروارید

عزیز دردونه ی من شنبه 22 مرداد 91 فرشته ی مهربون پنجمین مرواریدت رو بهت هدیه داد یه کم سفیدیش معلومه آدرسش : دندون پیشین کناری سمت چپ بالا خوشگلم از سه شنبه 25 مرداد 91 با یه گاز استریل و آب جوشیده ی سرد شده دندونات و لثه هاتو تمیز میکنم خیلی دوست داری و تا گاز و دستم میبینی دهنتو باز میکنی خدارو شکر ...
26 مرداد 1391

هفته ای که گذشت

گل خوشگلم سه شنبه ی گذشته دمای بدنت هی میرفت بالا ، البته فکر نمیکردم تب باشه چون قطع میشد و دوباره می اومد اما کم بود تا پنج شنبه ، بهت استامینوفن دادم و رفتیم مطب دکتر اما متاسفانه یه اشتباه پیش اومده بود و من از یه دکتر دیگه واست وقت گرفته بودم و دکتر اطفال دیگه بهت نوبت نداد (118 شماره اشتباهی داده بود) تا شنبه صبر کردیم و تبت هم قطع شد تا بردیمت پیش دکتر منیری ، معاینه ات کرد و گفت مجاری اداریت بسته است و همین باعث عفونت میشه ، بهت دارو داد تا استفاده کنیم و بعد شش روز بازش کنن، و بعد از اون آزمایش بدی تا ببینن عفونتت چقدره و دارو تجویز کنن، منم از دلشوره دارم میمیرم و انقدر عصبی شدم که حوصله ی خودمو هم ندارم ایشالا زودتر خوب شی عز...
24 مرداد 1391

پرنسس وروجک

وروجک بازیگوشم سلام قربونت بشم خیلی بامزه شدی ، هر روز کارایی می کنی که من ذوق مرگ میشم قبلا که یادته گفته بودم دی وی دی رو از پشت میکشی تا می افته و می خندی......حالا دیروز رفته بودی پشت میز و هی می گفتی اِه اِه اِه .....اومدم دیدم گیر دادی به کابل دی وی دی به تلویزیون.....از جاش بیرونش آوردم دادم بهت تا یه لبخند خوشگل و رضایتمند تحویلم دادی یه دونه ی من پاتو میذاری رو بالش قلقلی و میری رو مبل....حالا امروز 17 مرداد 91 تونستی بری رو مبل تکیه ...آخه بالشه کنارش بود....انقدر ذوق کردی......منم همین طور.....فکر کنم چون این یکی به دیوار نچسبیده و پشتش بازه خوشحالت کرد می بینی مامانی چه دردونه ای هستی، از چشمای خوشگلت بازیگوشی می...
18 مرداد 1391